امروزه با توجه به رشد روزافزون تکنولوژی و تولید علم در سطح جهان، مدیریت دانش در کلیه کشورها موردتوجه قرارگرفته است و بهعنوان ضرورتی برای سازمانها محسوب میشود. سازمانهای دولتی به دنبال استقرار سیستم مدیریت دانش هستند تا هرچه بیشتر از دانش موجود خود در سیاستگذاری سود ببرند و به ایجاد و حفظ مزیت رقابتی در محیط داخلی و بینالمللی نائل شوند؛ بنابراین، مدیریت دانش نقش مهمی در سازمان ایفا میکند؛ بهطوری که هدف اصلی آن کمک به کارکنان سازمان برای خلق سازمان یادگیرنده است. با توجه بهضرورت مدیریت دانش برای سازمانها در این مقاله جایگاه مدیریت دانش در بخش دولتی را مورد واکاوی قرار میدهیم.
پیچیدگی و سرعت به همراه ارتباطات جهانی که مرز کشورها را در مینوردد، خطمشیگذاران را با مسئولیتی خطیر روبرو ساخته است. آنان برای تصمیمگیری در چنین فضایی باید مجهز به ابزارها و شیوههای جدید باشند و برای تحقق این هدف باید دانش جدیدی را در خطمشیها بنیادگذارند. شرکتهای خصوصی به تولید کالا و خدماتی میپردازند که مستقیماً در رقابت با کالا و خدمات بخش دولتی است. آموزش، دانش، امنیت و علم ازجمله زمینههای رقابت بین این دو بخش است.
بازنشسته شدن کارمندان دولت و همچنین انتقال آنها بین بخشهای مختلف، چالش جدیدی برای بقای دانش در سازمان و متعاقب آن آموزش کارکنان جدید ایجاد میکند. بهمرورزمان، کارمندان فعلی دولت، بازنشسته خواهند شد. این مسئله بهعنوان یک مشکل اصلی پیش روی بسیاری از دولتهاست. سازمانهای دولتی نیازمند آن هستند که با ابتکار عمل، دانش کارکنان ارشد را حفظ کنند، زیرا در غیر این صورت در ارائه خدمات دچار مشکل خواهند شد. افزایش روزافزون شهروندان دانشمدار، دولت را مجبور میکند تا در معرض دانشهای ایجادشده و روزآمد قرار گیرد.
اصول مدیریت دانش بیان میکند که یکی از مهمترین منابع ارزشمند هر سازمان، دانش کارکنان آن است. این تأکید و تمرکز با توجه بهشتاب روزافزون تغییرات در سازمان و در کل جامعه انجام میگیرد. مدیریت دانش، دارای برخی قابلیتها برای تقویت کارآمدی دولت و رقابتپذیری آن در محیط متغیر است. بخش دولتی و سازمانهای غیردولتی باید با این چالشها روبرو شوند و از فرصتهای بهدستآمده از جهانیشدن، اقتصاد دانشمحور و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات به بهترین شکل استفاده کنند، در غیر این صورت این به معنای از دست دادن فرصتهای ارائه شده از سوی مدیریت دانش خواهد بود.
اهمیت و مزایای مدیریت دانش در سازمانهای دولتی
سرعت بالای توسعه تکنولوژیهای جدید و ارتباطات دیجیتال منجر به افزایش اهمیت مدیریت دانش بهعنوان یک منبع حیاتی برای کسب مزیت رقابتی شده است. نبود فضای رقابتی در بین سازمانهای دولتی دلیلی برای عدم توجه به مقوله مدیریت دانش نیست. سازمانهای دولتی باید با مقایسه بین وضعیت کنونی و گذشته خود سعی در بهبود ارائه خدمات به اربابرجوع بوده و تلاش کنند تا فرایندهای درونی خود را به نحو اثربخشی انجام دهند.
مدیریت دانش با تسهیم دانش در سازمان و به حافظه سپردن دانش افراد در حافظه سازمانی میتواند کارکنانی دانشی بار آورد که پاسخگوی نیاز مراجعین خود باشد. مراجعینی که روزبهروز آگاهتر میشوند و توقعات بالاتری را از سازمانها دارند. در چنین فضایی خلق و اشتراک دانش یک فاکتور اساسی در سازمانهای دولتی برای ارائه خدمات بهتر و تصمیمگیریهای منطقیتر میباشد.

یک مطالعه جامع روی مدیریت دانش در سازمانهای دولتی انجام شده و ۴ نقش زیر را برای مدیریت دانش در سازمانهای دولتی برشمرده است:
– ارتقای تصمیمگیری در مورد خدمات عمومی
– کمک به عموم برای شرکت کردن در فرایند تصمیمگیری
– ایجاد قابلیت رقابت سرمایههای فکری
– توسعه نیروی کاردانشی
پژوهشی دیگر بهبود کیفیت و کارایی سازمانی و نیز کاهش هزینهها را از جمله مزایای مدیریت دانش در سازمانهای دولتی ذکر کردهاست. بازنشسته شدن کارمندان دولت و همچنین انتقال آنها بین بخشهای مختلف، چالش جدیدی برای ابقای دانش و حفظ حافظه سازمانی و متعاقب آن آموزش کارکنان جدید ایجاد میکند. بهمرورزمان کارمندان فعلی دولت تا چند سال آینده بازنشسته خواهند شد. این بهعنوان یک مشکل اصلی پیش روی بسیاری از دولتهاست. سازمانهای دولتی نیازمند این هستند که با ابتکار عمل، دانش کارکنان ارشد را حفظ کنند زیرا در غیر این صورت ارائه خدمات به بخش عمومی دچار مشکل خواهد شد. بنابراین، کسب دانش از کارکنان ارشد و سپس انتقال آن به سایر کارکنان و همچنین روزآمد کردن آموختهها طی زمان امری بسیار حیاتی است. افزایش روزافزون شهروندان دانشمدار، دولت را مجبور میکند تا در رأس دانشهای ایجادشده و بهروز قرار گیرد.
مدیریت دانش بیان میکند که مهمترین منابع ارزشمند هر سازمان، دانش کارکنان آن است. این تأکید و تمرکز با توجه بهشتاب روزافزون تغییرات در سازمان و در کل جامعه انجام میگیرد.
به بیان دیگر دانش به یک عامل حیاتی تعیینکننده برای رقابتپذیری در بخش دولتی تبدیلشده است. خدماترسانی و سیاستگذاری دو فعالیت اصلی دولتها هستند. در یک اقتصاد دانشمحور، دولتها بهشدت در هر دو زمینه با رقابت بینالمللی و حتی ملی مواجه شدهاند. برای مثال در سطح بینالمللی، سازمانهای غیردولتی و دولتها با سازمانهای خارجی که خدمات مشابه ارائه میدهند در حال رقابت هستند. مؤسسات تحقیقاتی برای جذب بهترین محققان و سرمایهگذاران در حال رقابت با یکدیگرند درحالیکه دانشگاهها نیز به دنبال به دست آوردن بهترین سرمایهگذاریها، دانشجویان و استادان هستند. در سطح ملی نیز رقابت افزایشیافته است. در بخش دولتی کالاها و سرمایهها آنقدر که در بخش خصوصی دارای اهمیت هستند، مهم شمرده نمیشوند، بلکه این دانش است که بهعنوان مهمترین فاکتور رقابتی شناخته میشود.
کارکرد اثربخش دولت در گرو انتشار دقیق و مؤثر دانش است. شرکتهای خصوصی به تولید کالا و خدماتی میپردازند که مستقیماً در رقابت با کالا و خدمات بخش دولتی است. آموزش، دانش، امنیت و علم از جمله زمینههای رقابت بین این دو بخش است. برای مثال آموزش از راه دور و بهویژه آموزش از طریق اینترنت توسط شرکتهای خصوصی، ارائه خدمات آموزشی توسط دولت را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است. وقتی مشتریان بتوانند نیازهای خود را بهصورت کاملاً دلخواه و سفارشی توسط بخش خصوصی برطرف کنند. ناخودآگاه چنین انتظاری را از بخش دولتی نیز خواهند داشت.
نیاز به چارچوب مدیریت دانش در بخش دولتی
بسیاری از محققان، مدلها و چارچوبهای مختلفی برای درک مفهوم و همچنین پیادهسازی مدیریت دانش ارائه کردهاند. اگرچه چارچوبهای زیادی برای پیادهسازی مدیریت دانش در بخش خصوصی ارائهشده است. تعداد بسیار کمی که بهصورت مجزا برای دولت طراحیشده باشند وجود دارد. بخش عمومی متفاوت بودن خود با بخش خصوصی را پذیرفته و از این جهت برخی مشخصههای ویژه نیز دارد. چارچوب مدیریت دانش برای بخش دولتی دو تفاوت عمده با چارچوبهای ارائهشده برای بخش خصوصی دارد. اولاً بخش دولتی به ذینفعان تعلق دارد درحالیکه بخش خصوصی متعلق و وابسته به شرکا و سهامداران است.
رویکرد ذینفعان در بخش دولتی مستلزم وجود بخشهای گوناگون و متعدد در فرایند است و از اینرو، کار در مورد آن با مشکلات بیشتری مواجـــه است. در بخش دولتی این ذینفعان میتوانند شهروندان، حکومتهای محلی و ایالتی، شرکتهای خصوصی، کاربران و غیره باشند و زمانی که دولت اقدام به سیاستگذاری و تصمیمگیری و برنامهریزی و ارائه خدمات میکند. مجبور به در نظر گرفتن منافع و نظرات و علایق تمامی ذینفعان است. در بخش خصوصی، شرکتها در برابر سهامداران خود پاسخگو هستند، اما تنها چیزی که در این بخش اهمیت دارد این است که سرمایهگذاری انجامگرفته پربازده باشد.
دومین وجه تمایز چارچوبهای مدیریت دانش در بخشهای خصوصی و دولتی در رقابتپذیری آنهاست. بخش خصوصی بر پایه رقابت بناشده و اصولاً رقابتپذیر است. درحالیکه بخش دولتی مبتنی بر فاکتورهایی مانند ارائه خدمات، تهیه اطلاعات، شناسایی دانش، تسهیم و استفاده از آن است.
با توجه به همین فاکتور حیاتی یعنی رقابتپذیری، اساس کار شرکتهای خصوصی بر هوشیاری جهت کسب مزیت رقابتی در محیط متغیر است و در این راه سعی میکنند تا همواره خود را با ابزارهای مدیریتی نوین، تکنیکها و فلسفههای نوین منطبق سازند؛ اما در مقابل چنین روندی در بخش دولتی وجود ندارد و انگیزه چندانی برای ایجاد تغییر در نحوه ارائه خدمات وجود ندارد. هرچند انحصارات موجود در بخش دولتی تا حدی در مقابل جهانیشدن اطلاعات و افزایش تعداد کاربران و سرمایه با چالش مواجه شده است.
با توجه به چنین امری بخش دولتی باید توجه بیشتری به شناسایی، تسهیم و بهرهبرداری از دانش کند. این دو دلیل عمده بهشدت بر روی استراتژی پیادهسازی مدیریت دانش تأثیر میگذارند. لذا بر این نکته تأکید میشود که نیاز به توسعه یک چارچوب عمومی برای بخش دولتی به کمک فهم و استفاده از تجارب مدیریت دانش احساس میشود.
مدیریت دانش بهعنوان یکرشته علمی هنوز دوران طفولیت خود را سپری میکند (بهویژه در بخش دولتی) ازاینرو هنوز مسائل ناشناخته بسیاری در این زمینه وجود دارد. هرچند دولتها کمکم به اهمیت مدیریت دانش در بخش دولتی پی بردهاند اما هنوز راه زیادی برای عملیاتی کردن آن وجود دارد. بخش دولتی خود باید بهصورت آگاهانه وارد این مقوله شده و بهصورت پیشگیرانه عمل کند تا از این موقعیت و فرصت حداکثر استفاده را ببرد.
مسلماً تا چند سال آینده مقوله دانش بهعنوان جزء لاینفک تمامی مجموعههای سازمانی در بخش دولتی خواهد شد و سازمانهایی در این زمینه موفق خواهند بود که زیرساختهای لازم برای پیادهسازی آن را فراهم کرده و چارچوب مناسب آن را طراحی کنند.
سازمانهای دولتی باید بر این باور باشند که با قدرت دانش میتوانند برتریهای بلندمدت خود را در عرصههای رقابتی حفظ کنند و با استقرار مدیریت دانش، کارایی خود را بهبود بخشند. اگر کشورهای درحالتوسعه بهاندازه کشورهای توسعهیافته به دانش توجه نکنند، فاصله علمی- اقتصادی و غیره بین کشورهای ثروتمند و فقیر افزایش مییابد. در این زمینه میتوان از تجارب کشورهای پیشرو نیز الگو گرفت.
منابع
– نوروزیان،میثم،دانش مدیریت دانش،ماهنامه تدبیر،شماره – ۱۳۸۵ ۱۷۶ .
– روزنامه ایران، اهمیت و نیاز به مدیریت دانش برای دولت، سال سیزدهم،شماره ۳۵۶۱،بهمن ۱۳۸۵.
– صیف،محمد حسن و همکاران،سیستم ها و آینده مدیریت دانش،ماهنامه تدبیر،سال هفدهم،شماره ۱۷۱، مرداد ۱۳۸۵.
– مدل کاربست مدیریت دانش در سازمان های دولتی ایران، چالش ها و راهکارها،عادل صلواتی ،فصلنامه مدیریت صنعتی دانشگاه ازاد اسلامی سنندج
– الوانی،سید مهدی و شریف زاده،فتاح، فرایند خط مشی گذاری عمومی ،انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۷۹ –مدیریت – دانش در سازمانهای دولتی حامد محمدی تدبیر شماره ۲۱۲ سال ۸۸.
– مدیریت دانش چیست دفتر استراتژی دانشگاه شریف https://sharifstrategy.org/knowledge-management
– مدیریت دانش و کارکردهای آن در سازمان ها ،حسن فراهانی، فصلنامه علمی ترویجی معرفت شماره ۱۳۷ سال ۱۳۸۸
– کاربرد مدیریت دانش در بخش دولتی میثم نوروزیان meisam_noroozian@yahoo.com
Management in public administration.application of knowledge 2000wiig karl m -knowledgeresearch institute inc