چگونه چند تئوری روانشناسی و اقتصاد با بهرهگیری از روایت زندگی واقعی، اقتصاد رفتاری ما را توضیح میدهند.

جیمز وارن جونز یا جیم جونز * واعظ، رهبر مذهبی و فعال حقوق مدنی در سال ۱۹۷۸ برای فرار مالیاتی از سانفرانسیسکو به مکان ناشناختهای بنام گایانا گریخت. بدنبال وی هزاران نفر از طرفدارانش به گایانا مهاجرت کردند و آن را شهر جیمز نامگذاری کردند.

خبر پیگیری مقامات فدرال مبنی بر ارسال گزارشهایی در خصوص سوءاستفاده و آزار جنسی کودکان توسط جیمز، او را بر آن داشت که بهترین تصمیم خود را با مسموم کردن مریدانش – ابتدا فرزندانشان و سپس خودشان- بگیرد تا از میزان شدت فاجعه بکاهد. از اینرو گالنهایی از سم تهیه کرد تا آنها را به خورد پیروانش بدهد. در این میان تعداد کمی از پیروانش مقاومت کردند، تعدادی مخالفت خود را با اعتراض نشان دادند، اما آنها را ساکت کردند. بعد از فرمان جیمز مبنی بر ضرورت مسموم کردن فرزندان توسط والدین و فشارهای اجتماعی که از سوی اعضای گروه بر یکدیگر و امت جونز وارد میشد؛ با صدور فتوای او؛ پدر و مادرها واجب دیدند تا فرزندانشان را مسموم کنند؛ و به این ترتیب فتوای جیمز، والدین را مجبور به مسموم کردن فرزندانشان کرد و سپس خودشان را مسموم کردند و اجساد آنها، پدر و مادرها درحالی که فرزندانشان را در آغوش داشتند در کنار یکدیگر پیدا شد.
این نمونه از خیل نمونههای تاریخی است که بهترین شکل تمایز بین انسانها و مقتصدها ( ایکانها) را نمایش میدهد.

در سالهای اخیر الگوی جدیدی از اقتصاد مبتنی بر روانشناسی پدید آمده است که نظریههای اقتصادی سنتی را که بیش از نیم قرن حاکم بودهاند، به چالش کشیده است.
“انسان” هنگام مواجهه با انتخابهای واقعی دنیا همیشه منطقی نیستند، آنها شهودی عمل میکنند و برای تصمیم گیریهای واقعی احساسات دارند از اینرو میتوانند مرتکب خطا شوند؛ در حالی که کلیه انتخابهای “ایکان” مبتنی بر اصول نظری انجام میشود. ایکانها (مقتصدها) و بعضی از اکونومیستها که ما میشناسیم موجودات غیراجتماعی هستند؛ آنها اگر بدنبال هدفی باشند با دیگران ارتباط برقرار میکنند؛ اگر بدنبال گرفتن امتیازی در تعاملات اجتماعی باشند در بین آنها حضور پیدا میکنند؛ آنها فقط بدنبال شهرت و اعتبار در میان مخاطبانشان هستند و زمانی به دیگران گوش میدهند و از آنها یاد میگیرند که واقعا وقتی که برای گوش دادن به اطلاعات صرف میکنند و محتوای اطلاعات، سود شخصی برایشان داشته باشد. در عین حال همین ایکانها بدنبال مد نیستند هرچند خودشان ممکن است از مد منافع بسیاری از دیگران کسب کنند. آنها از نسبتها به طبقه بالا و پایین و غیره فقط برای دلایل اقتصادی یا داشتن روابط شخصی استفاده میکنند، البته اگر اصلا در دنیای ایکانها چنین روابطی وجود یا ارزشی داشته باشد. آنها بیشتر با اشیاء روابط مستحکمی برقرار میکنند تا با افراد. در طرف دیگر این ایکانها، انسانها قرار دارند که به کرات توسط انسانهای دیگر تلنگر میخورند. بعضی وقتها تغییرات اجتماعی در بازار و یا حتی در سیاست با همین تلنگرهای کوچک اجتماعی شروع میشود.
تلنگرها کارساز هستند زیرا که انسانها دقیقا دنبالهروهای چشم و گوش بسته نیستند بلکه آنها براحتی تحت تاثیر شواهد و قراین رسمی هستند که توسط دیگران ارایه میشود- اتفاقاً طرفداری چشم و گوش بسته هیچوقت واقعاً منجر به خودکشی جمعی (در حادثه جیمز) نمیشود و دنبالهروی سرسری از دیگران در اقیانوس نیز منجر به غرق شدن نمیشود.
«برگرفته از آثار تالر و سانشتاین»
* «جیمز وارن جونز یا جیم جونز (می ۱۹۳۱–۱۸ نوامبر۱۹۷۸) نام یک رهبر آیینی است که معتقد بود کمونیسم نظم اجتماعی درستی است با درک اراده خداوند. او همچنین پیشوای روحانی عضو کلیسای مریدان مسیح بود و کشیش کلیسایی در شهر سانفرانسیسکو بود. او به خاطر ترتیب دادن، بنیانگذاری و رهبری جریانی موسوم به پیپلز تمپل (به معنی پرستشگاه مردم) که گرایشهای چپ گرایانه رادیکال داشت به شهرت مضاعف رسید، جریان پیپلز تمپل به نظر برخی یک جریان با کیفیات آیین گونه است. او به خاطر خودکشی دسته جمعی ۹۱۸ نفر در جونز تاون گویانا و نیز مرگ لئو رایان معروف است.جونز در ایالت ایندیانا به دنیا آمد و در کودکی تحت تأثیر کمونیسم بود و برگرفته و ملهم از این تأثیرات به برابری نژادی گرایش داشت. وی در سال ۱۹۷۷ برنده جایزه جهانی مارتین لوتر کینگ شد.»